من نیستم



568

بدنم مینشیند پشت میز دستانم چای مینوشند گوشهایم با اخرین صدا راک گوش میدهند پاهایم در اتاق سه در چهار رژه می روند چشمانم به آینه می نگرند آینه شکل دختریست که نمیشناسمش میپرسم: من کجایم؟ من کجایم که این همه از نبودنم آزادید؟ من کجایم که این کالبد بی من به یک الگوریتم تکراری تا ابد ادامه می دهد؟ من کجایم که دست هایم بدون من بر کاغذ نقش می زنند؟ بدون من موهایم را شانه می کنند بدون من در هوا تکان میخورند و شکل غریبی از رقص را در فضا شکل میدهند من کجایم که

567

همه در خواب بودند جز ماه که به ستاره هایش می خندید و روزگار که از حال دل من می پرسید و راه که منتظرم بود درختان تماشایم می کردند و خط سفید کنار جاده دم از رفاقت میزد. ای کاش با من بودی و تاریکی را میدیدی که چقدر با محبت بود و غم را می دیدی که سرافکنده در کنارم می آمد، و زندگی آن شب چه سخت می گذشت. در سینه تنگم نفس سنگینی می کرد، دستهایم می لرزید و بغض گلویم را می فشرد . همه در خواب بودند… جاده-مسعود فردمنش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

titi مرجع مقالات رسمفرش و قال سالم زیبا شاهین داراب شاخ گوزنی کوروش معرفی کالا گیاهدان مهتاب رایانه آرتيست و رويال آرتيست ريمواال عضو رسمي آکادمي فيبروز کتابخانه عمومی دکتر مهین حصیبی مزون فاریون عبایا