567

همه در خواب بودند جز ماه که به ستاره هایش می خندید و روزگار که از حال دل من می پرسید و راه که منتظرم بود درختان تماشایم می کردند و خط سفید کنار جاده دم از رفاقت میزد. ای کاش با من بودی و تاریکی را میدیدی که چقدر با محبت بود و غم را می دیدی که سرافکنده در کنارم می آمد، و زندگی آن شب چه سخت می گذشت. در سینه تنگم نفس سنگینی می کرد، دستهایم می لرزید و بغض گلویم را می فشرد . همه در خواب بودند… جاده-مسعود فردمنش

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

با خدا تا خجالت علوم کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی آموزش حسابداري هلو لحظه های زندگی من رز تم عادت سُبُلَ السَّلام سالمندان بزرگان صاحبدل سالن زیبایی لارا | آرایش عروس | رنگ مو